همان طور که در گزارشهای قبلی هم اشاره شد همشهری بر آن است این پدیده بحران زا را در گفت گو با کارشناسان و صاحبنظران مختلف از زوایای مختلف بررسی کند. گزارشی که درپی میآید به بررسی بیابانزایی و تاثیر آن بر پوشش گیاهی اختصاص دارد که طی آن دیدگاه 2 مدرس دانشگاه در این زمینه منعکس شده است.
بیابانزایی چه تاثیری بر گونههای گیاهی داشته است؟ این نخستین پرسش همشهری از دکترحسین آخانی، استاد منابعطبیعی دانشگاه تهران است اما آخانی ترجیح میدهد پیش از آنکه وارد بحث شود تصویری اجمالی از وضعیت اقلیم کشور به دست دهد. وی میگوید: اقلیم ایران به استثنای نوار سبز شمال و ارتفاعات زاگرس یک اقلیم خشک و نیمه خشک است، از این رو بخش عمده ایران در معرض خشکی و آب وهوای قارهای است، به همین دلیل میزان بارندگی دربخش وسیعی ازکشور ما همواره کم و زیر 250 میلیمتر است.
از سوی دیگر، گرمای زیاد سبب بالابودن میزان تبخیر شده؛ مثلا در کویر مرکزی و لوت، پتانسیل تبخیر بیش از 2هزار میلیمتر در سال است. این نشان میدهد که شرایط خاص و حساس است. اگر از دید تکامل به این شرایط نگاه شود وجود این اختلاف اقلیم و پستی و بلندی در سرزمین ایران این مزیت را در طول زمان داشته که گیاهانی خاص تکامل پیدا کنند. وجود برخی گیاهان مقاوم به خشکی و شوری منحصر به فرد در رویشگاههای ایران پیامد همین فرایند است.
وی میافزاید: گیاهان و جانورانی که امروز در این مناطق زیست میکنند در طول زمان تلاش کردهاند با مکانیسمهای خاصی خود را با شرایط خاص اقلیمی ایران سازگار کنند. این موجودات بسیار حساس هستند و با کوچکترین آسیبی زندگیشان با مشکل مواجه میشود، براین اساس مدیریت این مناطق هم بسیار حساس است.
آخانی میگوید: در ایران علاوه بر اقلیم خشک و بیابانی، ما با مشکل شوری هم مواجهیم که بخش قابل توجهی از مناطق مرکزی کشور از آن رنج میبرد. شوری باعث سمی شدن خاک و غیرقابل مساعد بودن آن برای کشت و زرع میشود. باید توجه داشت که در اینجا یک رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی هرچه دخالت انسان در این اکوسیستم بیشتر باشد فرسایش خاک و شوری بیشتر افزایش مییابد. فرسایش شدید خاک و افزایش شوری معادل از بین رفتن کیفیت زمین و خاک است که به تهدید پوشش گیاهی طبیعی و اراضی کشاورزی منجر میشود.
توسعه ناپایدار
وی درباره اینکه توسعه ناپایدار تا چه اندازه در ایجاد وضعیت موجود نقش داشته و ادامه این روند چه پیامدی دارد میگوید: کاملا آشکار است که فعالیتهایی که تحت عنوان توسعه در کشور انجام شده و میشود بهدلیل بیتوجهی به مسائل زیستمحیطی و رعایت نکردن ارزیابیهای زیستمحیطی باعث تخریب طبیعت شده است. یکی از تبعات زیانبار این شیوه بههم خوردن توازن هیدرولوژیکی است. به عبارت دیگر، 2عامل سدسازی و بهرهبرداری نادرست از منابع آبهای زیرزمینی باعث بروز این فاجعه یعنی بههم خوردن توازن هیدورلوژیکی شده است. این 2عامل سبب شده اکوسیستمهای مناطق مرکزی ایران بهدلیل حساسیت زیاد با مشکل جدی مواجه شوند؛2عاملی که بهطور قطع شوری خاک را افزایش میدهند و درصورت خشک شدن خاک و نابودی پوشش گیاهی افزایش فرسایش خاک را نیز در پی دارند.
بیابانزایی و انقراض برخی گونههای گیاهی
آخانی در پاسخ به این پرسش که آیا تاکنون بیابانزایی باعث انقراض گونههای گیاهی شده است، میگوید: ما بسیاری از مناطق ایران از جمله دریاچه طشک و تالاب میقان را مطالعه کردیم. حدود 10 سال است که روی شورهزارهای مردآباد مطالعه میکنیم. خشک شدن رود شور در این منطقه سببشده تا یکی از گونههای گیاهی که تا 6 سال پیش میلیونها بوته آن در منطقه وجود داشت به کلی نابود شود. 3 سال است که اینگونه گیاهی که Bienertia cycloptera نام دارد - و یکی از مهمترین گونههای گیاهی جهان محسوب میشود - در مردآباد منقرض شده؛ گیاهی که بهدلیل داشتن ژنهای فتوسنتزی میتواند در کشاورزی تحولی بزرگ ایجاد کند. اکنون دانشمندان تلاش میکنند این ژنها را به گیاهان زراعی منتقل کنند زیرا اگر این ژنها را بتوان به گیاهان کشاورزی منتقل کرد بزرگترین تحول تاریخ کشاورزی اتفاق میافتاد. این گیاه مختص و منحصر به کویر ایران است.
این گیاهشناس تصریح میکند: در میقان هم ما با انقراض گونههای گیاهی مواجه هستیم. بسیاری از گیاهانی که 25 سال پیش در مناطق مختلف کشور وجود داشت و روی آنها مطالعه کرده بودیم طی دهه اخیر اثری از آنها دیده نشده است، تعدادشان هم زیاد است، یکی و دوتا نیست. برخی گونههای گیاهی اطراف دریاچه بختگان، طشک و ارومیه هم منقرض شدهاند، خشک شدن تالاب شادگان هم باعث نابودی بسیاری از گونههای گیاهی آبزی و تالابی این زیستبوم شده است. ادامه این وضعیت غیرقابل تحمل است. اینها در اثر مدیریت غلط منابع آبی بهخصوص سدسازیهای غیراصولی اتفاق افتاده و میافتد. بیانزایی در ایران ناشی از همین سیاستهای غیرعلمی و نادرست است.
ضرورت تغییر رویکرد
دکتر کمالالدین ناصری، استاد محیطزیست دانشگاه فردوسی مشهد، درباره تاثیر بیابانزایی بر گونههای گیاهی میگوید: باید از 2 زاویه به این بحث نگاه کنیم؛ یکی از نظر افت پوشش گیاهی درمراتع ایران که زمینهساز پیشروی بیابان در کشور است؛ زیرا گیاهان بهعنوان سپر عمل میکنند وبالطبع نابودی آنها سبب پیشرفت و گسترش بیابان میشود. دیگر اینکه وقتی زمین برهنه میشود آسیبپذیری آن در مقابل فرسایش بادی وآبی بیشتر میشود.
وی که دانش آموخته مرتع داری است اضافه میکند: شواهد تاریخی و دلایل علمی حاکی از آن است که پوشش گیاهی کشور درگذشته با آنچه امروز وجوددارد بسیار متفاوت بوده است. مراتع ما امروز بدون درخت است در حالی که در گذشته بسیاری از آنها درختزار بودهاند، جنگلهای بیابانی، بازمانده همین درختزارهاست. این نشان میدهد که پوشش گیاهی ما افت کرده در نتیجه میزان حفاظت خاک هم کاهش یافته است.
به گفته ناصری، تغییر رویکردی که درکشورهای غربی بهویژه در مناطق خشک و نیمه خشک اتفاقافتاده بسیار قابل تامل است. در این کشورها برخی نهادها در مقوله پوشش گیاهی اصالت را به تولید علوفه میدادند اما امروز این رویکرد تغییر کرده است. آنها دریافتهاند هدف اصلی، حفظ خاک است هر عاملی که خاک را حفظ کند بیابان را بهتر میتواند حفظ کند.
براساس این رویکرد آن دسته از جوامع گیاهی مطلوب است که خاک را بهتر حفظ میکنند.
این مدرس دانشگاه، با اشاره به اینکه کشور ما دومین کشور از نظر فرسایش خاک است میگوید: بحث افزایش جمعیت، مقدمه بیابانزایی است. جمعیت کشور ما طی 8 دهه رشد چشمگیری داشته است بهطوری که از 10 میلیون نفر در سال 1310 به بیش از 70 میلیون رسیده است. هر سرزمینی توان و ظرفیت خاصی دارد. آیا توان برد ظرفیت تحمل جمعیت کشور حساب شده است؟
کشور ما ازنظر جغرافیای گیاهی در مسیر چند اقلیم جهانی واقع شده است. ما گیاهان اندمیک فراوانی داریم گیاهانی که رویش آنها منحصر به ایران است؛ تعدادشان هم کم نیست. رویشگاه 1728 گونه گیاهی خاص منحصر به سرزمین کشور ماست که نابودی آنها به معنای حذف آنها از چرخه هستی است.
مشکلکجاست؟ ناصری در پاسخ میگوید: مشکل اینجاست که دست و پای دستگاههای اجرایی و نظارتی بسته است ما طی 2 سال گذشته 2 بهار پرباران داشتیم که منجربه افزایش مرتع و دیمزار شد اما در این میان هرگروه و فردی که دسترسی به طبیعت داشت مراتع را شخم زدند و با دست اندازی به این عرصهها تلاش کردند آن را به تملک خود در بیاورند. این نشاندهنده ضعف قوانین است.
در نتیجه آنگونه که باید از دستگاههای ذیربط حمایت نمیشود. بهنظر میرسد راه حل تشکیل وزارت منابع طبیعی است که بتواند با اقتدار عمل کند. درحال حاضر سازمان جنگلها و مراتع که وظیفه اصلی آن حفاظت و صیانت از عرصههای طبیعی است زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی است که ماهیت تولید دارد. این تناقض مشکل ساز شده است. نکته دیگری که وجود دارد اینکه طی سالهای اخیر شوق توسعه آسیبهای فراوانی را در پی داشته زیرا بحث اولویت محیطزیست از فعالیتهای عمرانی خارج شده است.